رضا جان ای هماره عشق بی پایان!
محتاجم آقا جان، محتاج نگاهت مولای من،دیگر نمی توانم این دنیای پر گناه را تحمل کنم، آقا جان پناه ماه و سالم باش، آقا جان روی ماهت را از من برنگردان ...آقا جان چه جوری سرمو بالا بگیرم، وقتی از صبح تا شب هزارتا گناه می کنم، ودریغ از یک نگاه به حضورت ...
مولاجان! مرا از پیشگاه لطف ودرگاه عنایت خویش، دست خالی باز مگردان واین حدیث عاشقانه ی دیدار را مایه ی شکوفایی روح واندیشه ام قرار ده . بگذار تا همیشه بتوانم زمزمه کنم که:
جانان من! به اینها بفهمان که آدم از خاک است، بفهمان یک پدیده ی مادی به همان اندازه تو را معنی می کند که یک پدیده ی غیبی، در دنیا همان اندازه رضا وجود دارد که در آخرت. و مذهب اگر پیش از مرگ به کار نیاید پس از مرگ به هیچ کار نخواهد آمد.
رضاجان! هر روز برای ظهور فرزندت یک دعا می کنم و هزاران گناه ... با این که می دانم اگر آدم بشوم سه شنبه هم می آید ...
مـوضـوعــــات محض رضا:
برچسبهاي محض رضا: متن عاشقی, زمزمه های عشق, دلتنگی با امام رضا, نامه ی امام ثامن
| چهارشنبه چهارم بهمن ۱۳۹۱| | 23:1 | | جـوادی |

کاش من يک بچه آهو مي شدم
مي دويدم روز و شب در دشتها
توي کوه و دشت و صحرا روز و شب
مي دويدم تا که مي ديدم تو را
کاش روزي مي نشستي پيش من
مي کشيدي دست خود را بر سرم
دوست بودي با من و با خواهرم
چونکه روزي مادر م مي گفت تو
دوست با يک بچه آهو بوده اي
توي صحرا ضامن او بوده اي
پس بيا من بچه آهو مي شوم
بچه آهويي که تنها مانده است
در ميان دشت و صحرا مانده است
روز و شب در انتظارم پس بيا
دوست شو با من مرا هم ناز کن
بند غم را از دو پاي کوچکم
مـوضـوعــــات محض رضا:
برچسبهاي محض رضا: اشعار زیبای ضامن آهو, اشعار رضوی, شعرهای قشنگ امام رضا, شعر زیبای یک بچه آهو
| سه شنبه سوم بهمن ۱۳۹۱| | 8:45 | | جـوادی |

سقاخونت آقاجون، به یاد مشک سقاست
اونجا فقط برای شادی قلب زهراست
یه کفتر غریبم، تو صحن سقاخونه
بیا بده با دستت، لقمه و آب و دونه
قبله قلب عاشق، جز تو آقا نمیشه
می خوام آقا بدونی ، دوسِت دارم همیشه
شبای بارگاهت ، صفای عالمینه
صحن و سرات برا من، کربلای حسینه
دلم می خواد آقا جون، ضریحتُ ببوسم
لباس نوکریتُ، تو حرمت بپوشم
از کوچیکی تا حالا، عاشق و مبتلاتم
بذار همه بدونن، تا جون دارم گداتم
دلم می خواد آقا جون، مشهدتُ ببینم
کنار سقاخونت، با زائرات بشینم
گدای بی پناهم، جز تو کسی ندارم
رونده عالمینم، تویی همه قرارم
دل تو حرم همیشه، مست یه اسم نابه
ذکر آقام ابالفضل، دعای مستجابه
آروم نمیشه این دل، توی حرم ای آقا
تا روضه ای نخونم، از دوتا دست سقا
کفتر دل کنارت، هی می ره بالا بالا
پر می کشه تا یثرب، کنار قبر زهرا
دست گدائی من به سوی تو درازه
پیش تموم مردم، به گدائیش می نازه
بعد نماز همیشه، اسم تو رو میارم
وای اگه روزی آقا، اسم تو رو نیارم
دلم می خواد آقا جون، مشهدتُ ببینم
کنار سقاخونت، با زائرات بشینم
شعر از کمال مومنی
مـوضـوعــــات محض رضا:
برچسبهاي محض رضا: اشعار امام رضا, شعر زیبای رضوی, شعر قشنگ هشتمین امام, دلتنگی با امام رضا
| شنبه بیست و سوم دی ۱۳۹۱| | 20:43 | | جـوادی |
روى عن عائشة قال رسول الله(ص): «من زار ولدى بطوس فانما حَجَّ مرة، قالت: مرة، فقال مرتين. قالت: مرتين، فقال: ثلاث مرات. فسکتَتْ عائشة، فقال و لَوْ لَم تسکتي لَبَلَغْتُ الى سبعين؛
از عايشه روايت شده روزى پیامبر (ص) فرمود: کسى که فرزندم را در طوس زيارت کند، گويا يک حج به جا آورده است. عايشه پرسيد: يک حج؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: دو حج. عايشه پرسيد: دو حج؟ پیامبر (ص) فرمود: سه حج پس عايشه ساکت شد. پیامبر (ص) فرمود: اگر سکوت نمىکردى تا هفتاد حج مىشمردم.»
نکتهاى که در اين روايت وجود دارد، اين است که شايد شخصيت امام (ع) و منطقه طوس به قدرى براى عايشه معلوم بوده که از پیامبر (ص) معناى «ولدى» و يا «طوس» را نپرسيده، بلکه فقط از ثواب و پاداش زيارت، شگفت زده شده است.
"گرفته شده از مفتاح المعارف"
مـوضـوعــــات محض رضا:
برچسبهاي محض رضا: ثواب زیارت امام رضا, رفتن به مشهد, ثواب زیارت قبر امام هشتم به روایت اهل سنت, اهل تسنن
| جمعه پانزدهم دی ۱۳۹۱| | 10:51 | | جـوادی |
نقل می کنند:
قافله ایی از طرف خراسان به کرمان در حرکت بود که دزدان به آن حمله می کنند ویک نفر را گروگان می گیرند، آنها این گروگان را به جرم پول دار بودن آزار و اذیت می کردند؛ برای مثال اینکه، او را در میان برف قرار داده و دهانش را پر از برف می کردند و او را در همان حالت نگه می داشتند، سرانجام زنی از آن ها به آن بدبخت رحمش آمد، و او را شبانه آزاد کرد واوهم فرار کردو به خراسان رفت.
دهان وزبانش بدلیل شکنجه فراوان فاسد شده بود ودیگر قدرت تکلم نداشت ،در همان ایام شنید که ، امام رضا(ع) به نیشابور آمده است.
چند روز بعد خواب دید که کسی به او می گوید:«پسر رسول خدا(ص) وارد خراسان شده. خدمت او برس، وعلت دردت را از او بپرس ؛ باشد تا به تو دوایی تعلیم فرماید، وشفا یابی!»
همچنین او بار دیگر خواب دید که خدمت امام رض ا(ع) رسیده واز آنچه سرش آمده شکایت کرده است، امام رضا (ع) نیز در خواب به او امر فرموده است: «زیره، سعتر ونمک تهیه کن، بکوب ودر دهان بگذار. دو یا سه بار آن را تکرار کن، که عافیت می یابی.»
آن مرد از خواب بیدار می شود وبه آنچه در خواب دیده و امام رضا (ع) به او فرموده است توجه و اهتمامی نمی کند.
بنابرین راه می افتاد تا به دروازه نیشابور می رسد، جمعی با او می گویند، امام رضا (ع)، کوچ کرده و هم کنون در رباط سعد است. او تصمیم می گیرد به رباط سعد رود و داستان را برای امام رضا (ع) تعریف کند.
خلاصه اینکه، برای دیدن حضرت(ع) به رباط سعد می رود، و با اینکه قدرت تکلم و صحبت کردن نداشت، به سختی حرف می زند ومی گوید: « ای پسر رسول الله(ص)! قصه من چنین است...
دهان و زبانم تباه شده؛ ونمی توانم حرف بزنم، مگر به سختی و دشواری زیاد. به من دوایی بفرمایید، که از آن منتفع شوم ونجات یابم.»
آن حضرت می فرمایند:«آیا به تو تعلیم نکردم برو، وآنچه در خواب با تو گفتم ، انجام بده؟»
او از اینکه، امام از خواب او خبر دارد متعجب شد! و درخواست کرد دوباره امام به او تعلیم دهد؛ وامام نیز آنچه در خواب گفته بود را دقیقاٌ تکرار کرد و او آن را انجام داده و سلامتی اش را به دست می آورد.
مـوضـوعــــات محض رضا:
برچسبهاي محض رضا: مرد کرمانی, مسافرت امام رضا, مسافرت امام هشتم به نیشابور, روایات ثامن الحجج
| چهارشنبه سیزدهم دی ۱۳۹۱| | 22:46 | | جـوادی |
زندگاني مبارك ائمه اطهار (ع) سر شاز از كرامات ومعجزات است. هيچ قلمي قادر به ذكر آن نيست ؛ و آنچه مختصر ذكر مي شود جز ذره يي از درياي بي كران آن منتخبان الهي نيست،اما:
گويند، يك سال هارون الرشيد ملعون به حج بيت الله الحرام رفت.
در همان سال، امام رضا (ع) از مدينه النبي (ص) به خانه ي خدا عزيمت فرمود. در راه ، به كوهي كه طرف چپ مسير حركت آقا قرار گرفته بود، رسيدند. آن حضرت لحظاتي توقف كرده، وخطاب به آن كوه ، جمله يي فرمودند، كه هيچ كدام از همراهان حضرت منظور آن بزرگوار را نفهميدند.
آن ها جرأت سوال كردن را به خود ندادند؛ راوي نقل مي كند: ما معني اين جمله را نفهميديم؛ وآقا اين چنين فرمودند: «اي فارغ!* كه باني وخراب كننده ي آن را قطعه قطعه خواهند كرد!» آنگاه حضرت به مسير مبارك خود ادامه دادند،و ما هم به دنبال ايشان حركت كرديم.
چون هارون وهمراهيانش به آن محل رسيدند، هارون در همان محل منزل كرد.
جعفر بن يحيي بر آن كوه بالا رفته، ودستور داد منزل ويژه يي براي او بر روي همان كوه بنا كردند.
او در آن منزل به استراحت پرداخت. در هنگام مراجعت، باز جعفر بن يحيي به همان محل رسيد، و خودش دستور داد كه آن منزل را ويران كردند؛ سپس به راه خود ادامه داد.
همين كه به عراق بازگشت، بر عليه او شورش كردند، و او را قطعه قطعه نمودند. اينجا بود كه ، همگي به معني آن جمله ي امام رضا(ع) و پيشگويي ايشان پي بردند.
و آنجـا هرآنچـه خـــواست دلم، آرزو كنــــم
تو فيقم اين بس اس كه هر سال، اميدوار
بـا صد هـزار شوق بـه سوي تــو رو كنــــم
"برگرفته شده از منتهي الامال، مرحوم محدث قمي (ره)"
مـوضـوعــــات محض رضا:
برچسبهاي محض رضا: غیبگویی امام رضا, معجره امام رضا, پیشگویی گفتن امام هشتم
| سه شنبه پنجم دی ۱۳۹۱| | 22:39 | | جـوادی |